همه چیز در مورد آسمان خراش امپایر استیت
آسمان خراش امپایر استیت:
آسمان خراش امپایر استيت، تصویر کامل و عینی آسمان خراشی است که تا مدتی مديد، بلندترین ساختمان جهان به شمار میرفت.
این بنا، عظمت خود را در قاب مرکزی دیوارهی تالار ورودی آن که سه طبقه است و 30 متر ارتفاع دارد، به رخ میکشد.
در این تصویر پر مداهنه، امپایر استیت با رنگ طلایی میدرخشد و از آنتنی که بر فراز آن است، هالهای از الوهيت پرتو میافکند.
قاببندی های آذینی که آن را احاطه کرده است نیز، مراحل پیشرفت بشریت را نشان میدهد.
عنوان (مرکز جهان) و (هشتمین عجایب هفتگانه) برای آسمان خراش امپایر استیت، این نکته را آشکار میسازد که این بنا، بلندترین ساختمان جهان است.
این آسمان خراش، پنداشت آگاهانه در مورد اینکه مرتفعترین ساختمان جهان بوده است را پنهان نمیکند.
امپایر استيت، پس از آسمان خراش کرایسلر در سال 1931 به این رکورد دست یافت و آن را تا سال 1972 از آن خود ساخت؛ یعنی تا زمان ساخت مرکز تجارت جهانی که آغاز عصر جدیدی را نوید می داد.
پس از انهدام برجهای دوقلو، آسمان خراش امپایر استیت مانند گذشته به نماد نیویورک و آمریکا بازگشت.
نیرو و توان نمادین این ساختمان، بیش از همه بر توزيع احجام آن استوار است.
شروع ساختمان، قاعدهای 5 طبقه پس مجموعهای از احجام اصلی ساختمان است که سر برافراشته و به تدریج عقبنشینی میکند، تا زمانی که بخش مرکزی آنقدر به حرکت خود رو به بالا ادامه میدهد که در طبقهی هشتاد و ششم شبیه به تلسکوپ میشود و از همان طبقه حرکت به سمت بالا ادامه مییابد و همچنان باریک میشود تا شکل یک آنتن را به خود بگیرد.
کینگ کنگ که در سال 1933 ساخته شد، از ظاهر نمادین آسمان خراش امپایر استیت به عنوان زمینهی فیلم استفاده کرد.
در این فیلم که برج و آنتن ساختمان به عنوان پهلوگاهی برای هواپیماها طراحی شده بود، پس زمینهای برای شباهت با داستان دیو و دلبر و پیکار نیرنگ و طبیعت شکل یافت.
نمای بسیار برجستهی این آسمان خراش، با آمار چشمگیر و جالب توجهش در ارتباط با ساخت آن به منظور افزایش جذابیت، یعنی مصرف 10 میلیون آجر به وزن 365 هزار تن، تیرهای فولادی به وزن 59 هزار و 800 تن، 690 هزار و 260 متر کابل برق برابر با 2194/56 میلیون متر مربع پنجره به همراه گروهی از تمیزکاران تمام وقت در هم آمیخته است.
این نماد قدرت دهی 1930، توزیع انبوه و پویای احجام است که توجه بینندگان را به سمت بالا جلب میکند.
این ساختمان، با قاعدهای پنج طبقه شروع میشود و منطقهای معادل 6480 مترمربع را پوشش میدهد.
مجموعهای که به سمت بالا حرکت میکند تا قسمتهای نبشدار پایان یابد.
ولی بخش مرکزی ساختمان، بدون توقف و باریک شدن تا طبقهی هشتاد و ششم به حرکت صعودی خود ادامه میدهد تا شکل یک آنتن را به خود بگیرد.
حس شکل پذیری ایجاد شده توسط شیئی چنین عظيم که نیرومندانه در زمین ریشه دوانیده و این چنین به سوی آسمان سر برکشیده است، با تکرار پنجرههای مدولی که به صورت افقی گروهبندی شدهاند، شدت مییابد.
در آسمان خراش امپایر استيت، از روشهای پیشسازی استفاده شده است که مدت زمان ساخت را بسیار کاهش میدهد.
ولی مهم تر از همه اینکه، به صورت عمودی تنظیم شدهاند تا استیلای فضاهای پر و خالی و بلافاصله درون مایهی نمایان تزئینی را پدیدار کنند.
قالبها و اشکال آسمان خراش امپایر استیت، ارتباط تنگاتنگی با آرت دکو دارد ولی زمینهی غیر منتظره و پرشکوهی از ایدههایی را نشان میدهد که انسان انتظارش را ندارد.
ابتدا تصوير مقدس فاتحانه و در عین حال، تا حدودی تهدید آمیز برج بابل به چشم میآید.
همچنین اشارهای به فیلمها و کمدیهای آن دوران از جمله ساختمانهای تخیلی و شگفت انگیز فیلم متروپلیس ساختهى فريتز لانگ یا تصاویر داستانهای مصور فلش گوردون و در نهایت، طراحیهای خیالی از آیندهی شهری آمریکایی توسط هيوفریس دارد.
تشخیص این امر که شدت عمودی بودن امپایر استیت، نتيجهی دگرگونی مقررات ساختمان سازی در منهتن است، اهمیت خاصی دارد.
از آنجا که ارتفاع ساختمانها هر روز افزایش مییافت و به منظور برابر کردن حقوق افراد برای ساخت و ساز در زمین خودشان که به واسطهی ساختمانهای بیش از حد مرتفع پایمال میشد، با توجه به منطقهای که در آن ساخت و ساز صورت میگرفت، از دو نوع ساختمان حمایت میشد.
نوع اول، ساختمانهای مرتفعی بود که عقب نشینیهای تدریجی در نما داشت و باعث ایجاد انبوه آسمان خراشهایی به سبک زیگورات میشد.
نوع دوم، ساختمانهایی بود که در آنها، بخش مرکزی ساختمان از نظر تئوری و روی کاغذ میتوانست تا جایی که میخواست ارتفاع بگیرد.
این ساختمانها، منجر به پدید آمدن آسمان خراشهایی با برج مرکزی یا برج ناقوس شد که جایگزین ساختمانهای مرتفع عمودی گردید.
آسمان خراش امپایر استیت و آسمان خراش سیگرام، نماد مرکز شهر نیویورک محسوب میشود.
درست مانند برجهای دوقلوی تجارت جهانی که مشخصهی منطقهی تجاری شهر است و از تمامی آنها میتوان چشم انداز بسیار زیبای شهر و مناطق اطراف آن را تماشا کرد.
آسمان خراش امپایر استیت،یکی از نقاطی شد که ستایش آمیزترین چشم انداز شهر از آن دیده میشود.
تا دههی 1940،حدود دو میلیون جهانگرد در سال به سکوی مشاهدهی این ساختمان رفتهاند تا از منظرهی نفسگیر آن لذت ببرند.
یک تابلو در مرکز سالن زیبای ورودی، آسمان خراش امپایر استیت را به رنگ طلایی به تصویر کشیده که برج پرتو افشانی میکند و هالهای از نور یگانگی و سلطه را نیز القا میسازد.
اين آسمان خراش با ارتفاعی سرگیجه آور، نماینده شروعی خوش بینانه برای گرایش به سوی آینده بود که سپس با رکودها و چالشها مواجه شد.
این برج در بالا نیز دارای چراغهای رنگارنگی است که در جشنها و مراسم خاص روشن میشود.
آسمان خراش امپایر استیت، موفقیت اولیهی خود را مرهون این ویژگی بود.
در سالهای پس از افتتاح، مالكين آن يافتن شرکتهایی را که خواهان اجارهی فضاهای اداری آن باشند، به سختی يافتند.
این امر سبب شد تا برج جديد (امپایر استیت)، به عنوان ساختمانی خالی شناخته شود.
خوشبختانه، تراسهای چشم انداز شهر که به سرعت به جاذبهای جهانگردی تبدیل شد و از آن زمان تاکنون، میلیونها نفر از آن بازدید کردهاند، از ورشکستگی قریبالوقوع جلوگیری کرد.
توقف ساخت و افتتاح این بنا در روز سقوط وال استریت و رکود اقتصادی پس از آن که موجب پدیدار شدن آمریکا پس از جنگ دوم جهانی شد، موفقیتی را برای امپایر استیت به ارمغان آورد که مباحث زیادی به دنبال داشت.
موفقیت امپایر استیت، عرض اندام فوقالعادهای بود.
با اینکه از نظر مالی بهترین سرمایه گذاری نبود، ولی به عنوان نماد آمریکا از استیلایی جهانی بهره میجست.
هاليوود نیز در بهرهبرداری از آن درنگ نکرد و از محیط داخلی، تراسها و مناظر و چشماندازهای آن برای جذب تماشاگران استفاده نمود.
به طور مثال، این ساختمان در فیلمهای کینگ کنگ (سال 1933، زمانی که ساخت امپایر استیت تازه به پایان رسیده بود)، بر فراز شهر (1949)، استيلا (سال 1964، به کارگردانی اندی وارول) و منهتن (سال 1979، به کارگردانی وودی آلن)، نقشی مرکزی داشت.
در قالب استادیومی برای گوریلی غول پیکر و چابک، زمینهای برای داستانی عاشقانه، صحنهای برای تئاتری مضحک و بیمعنی (ابسرد) و در حكم هنرپیشهی مکمل یا نقش دوم در افق شهری عمودی.
آسمان خراش امپایر استیت، آنقدر دارای شهرت میباشد که عملاً میتوان گفت در تصور و قوهی تخیل اهالی نیویورک و برخی نقاشان خیالپرداز، شخصیتی انسانی یافته است.
طرحها و نقاشیهای ام. وريزن دورپ در مورد ویژگی آسمان خراشها، به گزافهگویی انجامیده و به شکلی کنایهآمیز به آنها خصیصههای انسانی بخشده است.
در مشهورترین این نقاشیها، مرکز راکفلر در اتاق خوابی را باز میکند و در کمال شگفتی، آسمان خراش امپایر استیت را با هیبتی مردانه و آسمان خراش کرایسلر را با هیبتی زیبا و زنانه برروی تخت مییابد.
فرش پايين تخت، طرح خیابان منهتن را دارد و چراغ خواب آن، به شکل مجسمهی آزادی است.
آن سوی پنجره، آسمان خراشهای دیگر با کنجکاوی در حال نگریستن به داخل اتاق خواب هستند.
این ساختمان که بیشتر برای جلب توجه طراحی شده بود تا برآوردن نیازهای خاص یک ساختمان، پرچم و نماد آرمان آمریکایی بودن را به اهتزاز درآورد و از دیگر آسمان خراشهای زمان خود پیشی جست.
ساختمان با ابزارهای بیشماری بازآفرینی شده، سهم بسزایی در تبلیغات داشته است و همراه با آسمان خراش کرایسلر، مركز راکفلر و مجسمهی آزادی، در گروهی قرار گرفته که این آسمان خراش را تا حد نمادی جهانی ارتقا بخشیده است.
حضور در شهر نسبتاً جديد لاس وگاس، تا اندازهای نماد خط افقی نیویورک، نشان دهندهی پیروزی، گسترش و چه بسا زوال و افول الگویی است که خلق شد تا نماد نیویورک و تا امروز، نشان پارادوکس روح صعودگرای قدرت اقتصادی سرمایه داری باشد.
ساختمان امپایر استیت به ضرورت آگاهی جمعی شهر و ملتی که به بحرانهای اقتصادی عادت کردهاند، اما در مقابل آن استوار و نفوذناپذير شدهاند همچنان به کار ارزشمند خود که نه تنها برای نسلهای جدید آمریکایی، اشارهای به آسمان دارد، بلکه نوعی به مبارزه طلبیدن برای پیروزی در هزارهی سوم است ادامه میدهد.
آسمان خراش امپایر استیت، یکی از شاخصهای شهر نیویورک است.
هنگام شب، نور از 6500 پنجرهی آن ساطع میشود و به جلب توجه همگان به این نماد جهانی ادامه میدهد و در پندار خیال جای میگیرد.
گردآورنده: گروه آموزشی استوارسازان با نظارت علمی مهندس سیدعلی منتظری