آسمان خراش کرایسلر (chrysler building):
در مركز منهتن و در تقاطع خیابان چهل و دوم و خیابان لکزینگتون، به فاصلهی یک بلوک از ترمینال گراند سنترال (ترمینال راه آهن مشهوری که در ابتدای خط راه آهن کینگ، کورنلیوس وندر بیلت است که خود را یکی از شاهزادگان شهر میناميد) قرار دارد.
این امکانات، در سال 1913 افتتاح شد.
نمای بسیار متمایز و شاخص این آسمان خراش، با پایهی سه اشکوبهای آغاز میشود که تمام بلوک را پوشش میدهد.
پس همچنان که ارتفاع آن افزایش مییابد، به دلیل یک رشته عقبنشینیهای تدریجی باریک میشود.
بخش مرکزی و اصلی شامل طبقات متعددی است که بر آن، نوعی قرنیز قرار دارد که با سر چند عقاب مشخص شده است.
پس از آن، ساختمان به ارتفاع گرفتن و کاهش تدریجی در عرض ادامه میدهد و به شکل یک منارک یا سنتوری باریک شو (تاج بام) در میآید.
در اینجا برخی از مضامین کاملاً قابل رؤیت است؛ مضامینی چون تاج شهر، خورشید تابان پیشرفت و ترقی، انگارههای خودرو، نمونهها و نشانههای آیندهنگرانهی خاص دههی 1940 در نیویورک، به همراه کشتیهای هوایی بالن (زپلاینها) که بر فراز آسمان خراشها در مرکز شهر به پرواز درمیآمدند.
آسمان خراش کرایسلر، اولین بنا از مجموع سه ساختمان غول پیکری بود که در سالهای دههی 1920 و 30 میلادی در نیویورک سر بر آسمان سایید.
این ساختمان، حاصل برخی شرایط جدیدی است که در سالهای بحران اقتصادی به شکلی متناقض ظهور یافت و تا زمان تکمیل ساختمان آسمان خراش امپایر استیت در سال 1931، جایزهی ((مرتفعترین ساختمان جهان)) را از آن خود ساخت.
آسمان خراش کرایسلر، با نیمرخ (سایه نما یا برش عمودی) باریک شونده و منارهی درخشانش که بسیار مسرفانه تزئین شده است، از طرحهای خودرو الهام گرفته و با نگاهی تحقیر آمیز، مرکز شهر را به نظاره نشسته است.
اين تصوير مشهور، سر عقابی ملهم از مجسمهی تزئینی کاپوت خودروی پلیموت مارگارت بورک وايت را نشان میدهد که گویی، قصد عکس برداری از نیویورک را از بالا دارد.
بدین ترتیب، این امتیاز و برتری را از برج ایفل ربوده، نماد پیشرفت را از دنیای قدیم به دنیای جدید انتقال میدهد.
این سه ساختمان عظيم، نه تنها از جمله نمادهای منهتن و بلندترین ساختمانها هستند، بلکه در زمره خلاقانهترین و اعجابآورترین آسمان خراشهای جهان نیز به شمار میآیند.
طراحی برجسته و نمادین این آسمان خراش (كرايسلر) که به طور مشخص، نمایانگر تصاویر و نشانههاست، پیوسته از نظر زیبایی آمیخته با ظرافت در میان تمام ساختمانهای دیگر، اولين رتبه را دارد.
علاوه بر این، کرایسلر را ساختمانی میدانند که در آن طراحی کلانی (که در آن زمان موضوعی جدید بود) صورت گرفته است.
طرح بنا، بر ساخت و ایجاد نشانه یا مشخصهی حاوی ویژگیهای معماری، هم در سطح جهانی و هم کلان شهری تأکید دارد.
حضور پیوستهی این بنا در پیکر نگارههای اسطورهای نیویورک و ایالات متحده در تبلیغات و فیلمها، بر این موضوع صحه میگذارد.
ویلیام ون آلن، به طور اسرارآمیزی اجزای نوک برج را بر هم سوار کرد، وی زمانی آن را نصب کرد که ساخت بنای ادارهی مرکزی بانک منهتن به اتمام رسیده بود.
نوک برج به طور معجزهآسایی، نبرد جنگ آسمان خراشها را تداعی میکند.
رقابت بسیار شديد برای طراحی ساختمان شیکاگو تريبيون توسط نمایندگان فرهنگ پیشرو اروپایی (از قبيل والتر گروپیوس و آدولف لوس) به وضوح نشان داد که ایالات متحده، در جستجوی تصویری متفاوت با نوگرایی (مدرنیسم) بود.
این مسئله، راهها و روشهای و جدیدی را نیز به معماران نشان داد تا از طراحی آسمان خراشهای آمریکا پیروی کنند.
این طرحها شامل دیوارهای کاملاً عمودی، تأکید بر عناصر معماری، دکوراسیون و منارههایی که با گرایش به خصوصیات رمانتیک، یادآور تصاویر معماری سبک گوتیک و کلاسیک نیز بود.
همچنین ادامه و پذیرش از این ویژگیهای سبکی اسطورهای برگرفته از التقاطگرایی بورژوازی، نمادهای اقتباس شده از معماری غیراروپایی از قبیل زیگوراتهای بابلی یا معابد آزتک و سرانجام ترکیبی از تمامی موارد مزبور به همراه واژگان تاریخی و یادبودی، در ارتباط با سبک هنری بیوکس (بازبینی شده در مقیاس فوق بشرى).
تنها در دوران پس از جنگ بود که سبک بینالمللی با نوع جدیدی از آسمان خراشهای شهری، یعنی انبوه منشورهای شیشهای شهرهای مدرن توانست تسلط یابد.
فضاهای داخلی آسمان خراش کرایسلر، به همان زیبایی و ظرافت نمای بیرونی تزئین شدهاند.
بر روی این سقف، خود ساختمان رنگآمیزی شده بود؛ حال آنکه در جاهای دیگر ساختمان، تصاویری از وسایل بديع حمل و نقل طراحی شده بود.
این تالار نمایش که در سال 1978 نوسازی شد، در طبقه همکف واقع شده، راهرو مجلل ورودی کاملاً با فولاد، مرمر و سنگ گرانیت از سراسر جهان تزئين شده است و نشان میدهد که حتى جزئيات ساختمان هم چگونه انتخاب شدهاند تا این ساختمان، بهترین آسمان خراش جهان باشد.
با این تصور که آسمان خراش کرایسلر، اثری جاودان و ماندگار است دارای طراحی بینظیری است که معرف و نشان دهندهی قطعات خودرو از قبیل رادیاتور، چرخها و تزئینات بدنه میباشد.
قوانین و مقررات شهری، به منظور حفاظت و حراست از شرایط خيابانهایی که از هر جهت با ساختمانهای سر به فلک کشیده احاطه شده بود، تغيير يافت.
با وجود ساختمانهایی که هر روز بر ارتفاع آنها افزوده میشد، حمایت و ترغیب به احداث ساختمانهایی که طبقات فوقانی آنها نسبت به خیابان عقب مینشست، ولی به آنها این امکان را میداد که تا جایی که میخواهند در مرکز ساختمان ارتفاع بگیرند، ضروری بود.
پس از آن، بیشترین گرایش به سمت افزایش اندازهی واقعی زمین ساختمان بود تا برای بخش مرکزی ساختمان، فضای کافی به دست دهد.
بنابراین، گونهی جدیدی از آسمان خراشها شکل گرفت؛ گونهای که تبدیل به واقعیتی در زندگی شهری شد.
آنچنان که برای رسیدن به رکورد ارتفاع، با گونههای دیگر به رقابت میپرداخت.
سازهای از ستونها و خرپاها یا پایههای فولادی، با هستهی مرکزی (جایی که آسانسورها نصب میشد) همراه شد تا در برابر نیروی افقی باد مقاومت کند و روکارهای نمای ساختمان را از تمامی عملکردهای ایستا و راکد رها سازد.
برای سیستمها نیز از فناوری نوین استفاده شد.
در آسانسورها، دستگاه تهویهی واداشته (فشاری)، حرارت مرکزی، سیستمهای ایزولاسيون صوتی، جمعآوری و معدومسازی زباله و دیگر خدمات تعبيه شد.
علاوه بر این، مواد و مصالحی که از نظر درخشندگی و ماندگاری به دقت انتخاب شده بود، اهمیت زیادی داشت.
موادی چون فولاد ضدزنگ برای منارهها که به دلیل داشتن سطوح درخشان و عمری طولانی، بر خود میبالیدند.
برخی از کارشناسان معتقدند آسمان خراش کرایسلر، بیانگر ذات (اصل) این نوع آسمان خراشها بود.
ولی در مدت زمان بسیار کوتاهی پس از ساخت آن، سومین آسمان خراش غولپیکر شهر یعنی مرکز راکفلر، با سازههای مختلف و به خاطر دارا بودن بخشهای درونی و بیرونی که ساختمانی چندعملکردی را شکل میداد و بر شهر اشراف بیشتری داشت، خود را عميقاً از دیگر بناهایی با این سبک متمایز ساخت.
مناره یا سر برج آسمان خراش کرایسلر، معروفترین و مهمترین ویژگی این ساختمان است که نشان دهندهی خورشید فروزان پیشرفت و ترقی است و با الهام از (طراحی) خودرو خلق شده، تاج نيويورک محسوب میشود.
پايين تيتراژ فیلم ((آتش بازی پوچی)) بر روی تصویری از منهتن حرکت میکند که در پس زمینهی آن، عقابهایی به چشم میخورد که به افق چشم دوختهاند.
این عقابها در حقيقت، چیزی به جزء تزئینات فولادی آسمان خراش کرایسلر، تصاویر آسمان خراش و خود شهر نیستند.
تا همین اواخر، گونه های مختلف آسمان خراشها رو به افزایش بودهاند.
بینش و تصویر ذهنی آرمانگرایانه و عمیقی که در فرهنگ نوین و قوانين و مقررات جدید ساختمانی موجب ترغیب و تشویق طراحان بود، به وضوح و صراحتاً در نظریات هیو فریس در ارتباط با آرمان شهر مطرح شد، البته در قالب سينما و فکاهی مصور (کاریکاتور).
در فیلم ((متروپلیس)) که در سال 1927 توسط فريتز لانگ ساخته شد و ساخت آن دو سال به طول انجامید، شباهت بسیار چشمگیری بین کاخ عظيم و تاج مجسمهی آزادی وجود داشت.
شهر متروپلیس به دو قسمت تقسیم شده بود:
قسمت زیرزمین مخصوص کارگران و قسمت هوایی که از ساختمانهای بلند و باشكوه، خیابانهای چندطبقهی پر رفت و آمد و پلهای پایه بلند در سطوح مختلف برای عبور عابران و وسایل نقلیه ساخته شده بود.
چندین دهه طول کشید تا وال استریت از تأثیرات بحران اقتصادی سال 1929 بر اشتغال، رهایی یابد.
ولی این امر، زمانی روی داد که تعداد خودروهای تولید شده، تا سطح نازلی از تولید سقوط کرده بود.
صنعت خودروسازی برای اقتصاد آمریکا، صنعتی بنیادین بود و هنگامی که در طی اولین دههی قرن بیستم، هنری فورد وسیلهی نقلیهی مفید و کارآمد خود یعنی مدل T را به تولید انبوه رساند، عظیمترین رونق و شکوفایی آن زمان را تجربه کرد.
در این اقتصاد دچار رکود و کسادی، والترکرایسلر آسمان خراشی ساخت و نام شرکت خود را بر آن نهاد.
این مسئله، زمانی به وقوع پیوست که بحران اقتصادی، در حال بلعیدن سود حاصل از فروش خالص صنعت خودروسازی بود.
در سال 1925، کرایسلر پس از کار برای يونيون پاسیفیک ریل رود، تصمیم به ساخت بنای یادبودی برای سالهای طلایی صنعت خودروسازی گرفت.
تزئينات این بنا، از رادیاتور، چرخ و دیگر تزئینات خودرو – به ویژه خودروی پلیموت همان سال – الهام گرفته است.
احداث آسمان خراش امپایر استیت که مخاطره و جسارتی خاص میطلبيد، در سال 1929 آغاز شد.
از آن پس، امپایر استيت به مدت 30 و اندی سال، رکورد مرتفعترین ساختمان جهان را در دست داشت؛ یعنی تا زمانی که راکفلر با عزمی راسخ، مرکز تجارت جهانی را که توسط سازمان بنادر نیویورک و نیوجرسی ساخته شد، بنا نهاد.
تدابیر و روشهای مورد استفادهی ویلیام ون آلن، مهندس معمار آسمان خراش کرایسلر با جنگ آسمان خراشها که در خلال آن سالها در نیویورک رخ داد، پیوند دارد.
وی مخفیانه در داخل بالاترین طبقات، ساخت منارهای را تدارک دید و زمانی که دفتر مرکزی بانک منهتن که توسط رقیبش اچ- کریک لورانس طراحی شده بود کامل شد، با سرعت چشمگیری آن را سرجایش قرار داد.
جنبهی دیگر جنگ آسمان خراشها، گونهای بلا و مصیبت بود که بزرگترین مهندسین معمار دچار آن شدند؛ همانگونه که برای دیگران نیز رخ داده بود.
به دنبال رسواییهای مالی شرکت، ون آلن نیز با رسوایی و بدنامی مواجه شد و دیگر، هرگز شکوه و جلالی را که با كرايسلر تجربه کرده بود به دست نیاورد.
با این وجود، این مسئله او را از شرکت در مجلس رقص سبک هنری بیوکس با لباسی خارقالعاده، مشابه آسمان خراش کرایسلر با منارهای بر رأس آن باز نداشت.
در آنجا، عكس او همراه با مشهورترین مهندسین معمار گرفته شد که لباسهایی به شکل ماكت طرحهایشان بر تن کرده بودند.
شرکت کرایسلر، هرگز دفاتر و ادارههای سرپرستیاش را به این ساختمان انتقال نداد؛ ولی در طبقهی همکف آن، نمایشگاه کالایی برپا کرد.
در سال 1978، این ساختمان با تالار ورودی زیبا و مجلل به طور باشکوه و سخاوتمندانهای با فولاد، مرمر و گرانیت از سراسر جهان تزئین شده بود.
در سال 1995، منارهی کرومی آن با نام ((نیروستا)) مرمت شد تا هنگام شب، قابل رؤیت باشد و بیش از همیشه بدرخشد؛ درست مانند آسمان خراش امپایر استیت که این برجستگی و جلوه را مدیون پرتوافکنی رنگهای مختلف طبقات فوقانی بود.
تار دی کرومی کرایسلر با نام «نیروستا، تکمیل شد، این مناره روند ساختمان را شدت میبخشید.
از این رو، به نماد بارز در سال 1995، بازسازی منارهی کرومی کرایسلر با نام ((نیروستا))، تکمیل شد.
این مناره نور طبیعی را باز میتاباند و نور درون ساختمان را شدت میبخشید.
از این رو، به نماد بارز نیویورک هنگام شب و روز تبديل شد.
گردآورنده: گروه آموزشی استوارسازان با نظارت علمی مهندس سیدعلی منتظری